درسا جوندرسا جون، تا این لحظه: 8 سال و 7 ماه و 11 روز سن داره
الیسا جونالیسا جون، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 18 روز سن داره

درسا دومین پرنسس کوچولوی ما

اولین سونو

فرشته کوچولوی من سلام   امروز واسه اولین سونوگرافی منو بابایی و الیسا جون رفتیم مطب خانوم دکتر مینو رجایی ، با هماهنگی تلفنی خانم منشی گفته بود ساعت 6 مطب باشیم که ما هم راس ساعت خودمونو رسوندیم مطب ولی بعد از 2 ساعت بالاخره نوبتم شد که خانم دکتر ویزیتم کرد و دوباره یک ساعت هم طول کشید تا نوبت سونو رسید که خدارو هزار مرتبه شکر صدای قلب کوچولوتو شنیدیم.با تاریخ سونو تو کوچولوی من ۶ هفته و ۲روزه بودی. عزیزکم خیلی خوشحالم که صدای قلبت که صدای زندگی هستو شنیدم .انشاالله ۶ هفته دیگه هم باید برای سونو nt برم که از خدا جون میخوام اون سونو هم عالی و بدون هیچ مشکلی باشه و تمام اندام فرشته کوچولوم به خوبی تشکیل بشه. و دعا میکنم که همه ک...
22 بهمن 1393

آزمایش مجدد

کنجد کوچولوی مامان سلام عزیزکم  ۲روز بعد از گرفتن جواب آزمایش رفتم پیش متخصص زنان وقتی عدد بتارو دیدگفت عدد۱۰۰ کمه و بارداری مشکوکه و برام دوباره آزمایش بتا نوشت نمیدونی مامانی دل توی دلم نبود برای آزمایش دوباره همش از خدا جون میخواستم آزمایش بتام دوبرابر شده باشه  و بودنت توی دلم  حتمی باشه بعد از آزمایش تو آزمایشگاه نشستم تا زود جواب رو بگیرم تو این مدت چی کشیدم فقط خدا میدونه وقتی جوابو گرفتم به اولین چیزی که توجه کردم عدد بود که خدارو هزاران مرتبه شکر  شده بود ۲۵۵ .خداروشکر که وجودت تو دلم حتمی شده.حالا تنها استرسم تو این روزا شنیدن صدای قلب مهربونت که باید برای شنیدن این صدای زیبا تا ۳ هفته دیگه صبر کنم عز...
9 بهمن 1393

اولین نشانه

بعد از اینکه الیسا جونی دو ساله شد من و بابایی تصمیم گرفتیم که واسه نی نی دوم اقدام کنیم ، که بعد از گذشت چند وقت با توجه به علائم که تو دلم احساس میکردم رفتم آزمایش بتا دادم و  از هیجان و استرس زیاد 1 ساعتی تو آزمایشگاه نشستم تا  وقتی که جواب آماده شدو گرفتم و دیدم که مثبته .... خدای بزرگ و مهربون شکرت . وای که چقدر خوشحال شدم و سریع به بابایی زنگ زدم و جوابو گفتم که بابایی هم کلی خوشحال شد و با گل و شیرینی به استقبالم اومد .     ...
3 بهمن 1393

بدون عنوان

سلام سلام سلام یک بار دیگه لطف خداوند شامل حال ما شد .... الان ساعت 12:10 شب مورخه 3 بهمن 1393 هستش که من و بابایی بعد از مطلع شدن از یه هدیه دیگه از طرف خداوند تصمیم گرفتیم این وبلاگ رو واسه نی نی دوم درست کنیم تا بتونیم لحظات با هم بودنمون رو اینجا ثبت کنیم تا وقتی که انشاالله خودت بدنیا اومدی و بزرگ شدی بتونی از این خاطرات لذت ببری و مراحل رشد و زندگی در کنار هم رو ببینی.  
3 بهمن 1393
1